به گزارش راهبرد معاصر؛ سید حسن آقامیری با شکایت دادستان ویژه روحانیت تهران و به حکم قاضی شعبه دوم دادگاه کیفری به خلع لباس دائم محکوم شده است. او در اینستاگرامش این خبر را منتتشر کرده است. به گفته آقامیری او به دو سال حبس نیز محکوم شده است که البته اجرای آن به مدت ۵ سال تعلیق شده است. براساس اطلاعات به دست آمده آقامیری به دلیل هتک حیثیت روحانیت، تشویش اذهان عمومی و توهین به مقدسات در دادگاه بدوی محاکمه شده است. ظاهرا، سخنان نسنجیده او درباره آیات قرآن و روایات تاریخی باعث به اجرا در آمدن این حکم شده است.
وی که به "روحانی تلگرامی" معروف است، همه موفقیتهایش در جذب مخاطبان، بیش از آنکه مربوط به محتوای متفاوت دینی باشد، قسمتی عمدهای از این موفقیت مربوط به سبک بیان و قالبی است که در سخنرانیها به کار بسته است.
او با اینکه خطیب توانایی است و بیان نسبتا خوبی دارد اما واقعیت این است که از نظر علمی توانایی بالایی ندارد. مغالطههای متعددی در بحثهای ایشان وجود دارد و در چندین مورد، خلاف صریح آیات قرآن و روایات صحیح سخن گفته که هیچ جایی برای توجیه ندارد و در مقام پاسخگویی به آن برنیامدهاند.
وی علیرغم این که اعتبار اجتماعی خود را از دین و هویت دینی وام گرفته است، پیش از خلع لباس در گفتوگویی اظهار کرده بود: «من روحانیت نیستم! من «حسن آقامیری»ام. صفحه شخصی من چه ربطی داره به صنف من؟ من نماینده صنف خودم نیستم. سخنگویش هم نیستم. من یک آدمم. در خانهام بابا هستم، یک جا داداش هستم، یک جا رفیقم. ربطی به لباس ندارد.»
از دیروز که خبر خلع لباس او منتشر شده است، رسانههای بیگانه بر موضوع مخاطب حداکثری وی در شبکههای اجتماعی تمرکز کردهاند.
علت اصلی که رسانههای بیگانه بر این موضوع تمرکز کردهاند، نوع نگاه مطلوب (برای دشمنان) آقامیری به مقوله دین بوده است. همانگونه که گفته شد، اگرچه وی خطیب توانایی است و توانسته است در جذب مخاطب نقش موفقی را ایفا کند و برخی او را مذهبی روشنفکر ثلمداد کنند، نباید غافل از این بود که صرف داشتن مخاطب میتواند ملاک مهمی در اتخاذ تصمیمگیری باشد. بلکه با اشراف و جامعیت به منش رفتاری و برداشت دینی امثال این گونه روحانیون متوجه مواضعی خواهیم شد که صبغه تاریخی دارد. و آن چیزی نیست جز بیان اسلام رحمانی و یا اسلام جزئینگر، که نهایت امر نگاه سیاسی غیرجامع و سازشکارانه با هدف تخطئه نظام جمهوری اسلامی را مورد نظر قرار داده است.
اگر نخواهیم خیلی دور برویم، از طراحان این نگرش التقاطی به اسلام، امثال محسن کدیور و عبدالکریم سروش است که این دیدگاه را به خوبی چارچوببندی کردهاند و دیدگاههای محسن کدیور در کتاب حقالناس و دیگر آثار وی شاهد این مدعا است، همچنین عبدالکریم سروش در کتاب قبض و بسط تئوریک شریعت نظریه اسلام رحمانی را ساخته و پرداخته کرده است.
تا پیش از انقلاب اسلامی تجربه بیشتر مسلمانان رویکرد جزءنگر بوده و غالبا به طور معمول آنها جزیی از اسلام و قرآن را گرفته و همان را بزرگ کرده اند اما رویکرد اسلام جامع نگر را به صورت برجسته می توان در وقوع انقلاب اسلامی مشاهده کرد که سخن اصلی آن این بود که اسلام را باید در همه جوانب آن دید.
اسلامرحمانی؛ اسلامی است که بیش از آن که کلینگر باشد، به مقولات جزئی توجه میکند و با تکیه بر مقوله رحمانیت خداوند، مفاهیمی چون جهاد، مقاومت و شهادت را مدنظر قرار نمیدهد. بنابراین این اسلام رحمانی که امروز مطرح میشود به نحو ابزاری بوده و عکس العمل و واکنشی در مقابل آموزه های قرآنی دارد. بنا به گفته جناب مهدویزادگان "طرح ایده اسلام رحمانی، سیاسی بوده و طرح تئوریک نیست."
مهدویزادگان در نشست “بررسی ابعاد مفهوم اسلام رحمانی" راجع به اسلام رحمانی این گونه بیان میکنند که : "بنابراین اگر اسلام رحمانی از رویکرد جزء نگر مطرح شود، ما در طول این سه دهه نمونه های بسیاری از عمل کردن به حرف های اسلام رحمانی انقلابی داریم که با ادعاهای اسلام رحمانی سیاسی در تضاد است علاوه بر آن که ما از اسلام رحمانی سیاسی، بیشتر خشونت دیدیم تا رحمانیت و همان اوایل انقلاب نیز امثال استاد مطهری و مرحوم بهشتی و 72 تن از یارانش به دست این مدعیان اسلام رحمانی به شهادت رسیدند."
به همین جهت که باید بر خط فکری تکیه شود و صرف داشتن مخاطب نمیتواند ملاک صحیحی باشد. چندان که ترویج اندیشههای جزئینگر باعث آن میشود که کلیت یک جریان و انقلاب فراموش شود. شاهد مثال این نگاه جزئی آن جاست که به قول مهدویزادگان: "در همین جریان بود که اسلام رحمانی سیاسی علیه مردم شورش و قیام کرد و اگر این اسلام نقش مردم را تزیینی نمیداند، چرا به انتخاب آن ها احترام نگذاشته یا برای درخواست خود قانونی عمل نکرد؟"
اگرچه در نگاه اول سخنان آقامیری به ظاهر جذاب و مخاطبپسند است و مخصوصا که گفتههای انتقادی در قامت یک روحانی بیان میشود اما باید گفت ایشان خواسته یا ناخواسته در حال انتشار تفکری است که نسل جوان را تهدید میکند. هویتی که انقلاب و دفاع مقدس، در حال ایجاد و شکلدهی آن بود با گفتههای آقامیری و نوع تربیت ایشان در تعارض است. از گفتههای وی تربیت نسل مقاوم و جهادی بیرون نخواهد آمد، مجاهدت علمی در پاسخ به شبههای دینی نه تنها دیده نمیشود بلکه سعی در عوام فریبی در آینده روبه گسترش خواهد بود. زیرا علیرغم برخی نکات صحیح که در بین سخنان این روحانی یافت میشود هسته مرکزی این تفکر به دلیل ضدیت با قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام عمیقا فاسد است. علاوه بر این، دیدگاه ایشان نسبت به جزئیات واقعه عاشورا به عنوان هویت شیعه و تلاش برای تغییر دادن چهره این واقعه از یک الگو، برای مبارزه حق و باطل به یک اتفاق منفعل و سکولار زنگ خطریست که از چند سال قبل توسط رهبر انقلاب به صدا درآمده بود. بسیار جای تأسف است که یک روحانی بر فراز منبر و با استفاده از ظرفیت عمیق مجالس عزاداری در شهر قم که پایتخت تشیع است علناً واقعیت عاشورا را وارونه جلوه میدهد و مسلمات عقاید شیعه را تخطئه میکند. در این میان حوزه علمیه و نهادهای مسؤول نه تنها با این انحراف مقابله نکرده و نمیکنند؛ بلکه همین سکوت باعث شده اخیراً او فعالیت خود را در قالب مشاوره و آموزش سبک زندگی به شهرهای دیگر نیز گسترش دهد.
پس مناسب است به جای آن که در بوق و کرنا شود که "تن آدمی شریف است به جان آدمیت" یا معاون امور زنان در حمایت از مخاطب حداکثری ایشان توئیت کنند و بر افزایش سهم زنان در اجتماع تاکید کنند، تلاش شود که سطح تعقل و درک عمیق از مفاهیم دینی در جامعه بالاتر برود و نه این که به هزینه هر سخن صواب و ناصوابی در پی جذب مخاطب باشیم.